× کسب و کارتکنولوژی و فناوریمد و زیباییگردشگریهنر و آثار هنرىساعت و جواهرات مزایده ها و حراجى هااقتصادالکتریکی حساب کاربری
۱۳۹۹,۱۰,۱۸
3435

اهمیت یادگیری

اهمیت یادگیری - آموزش مدیریت کسب و کار

چرا ما در ابتدا به مقوله ی یادگرفتن بپردازیم ؟ اهمیت یادگرفتن به چه معنا است ؟ آیا یادگرفتن خود نیز یک مهارت است؟ هرکس به خودی خود نمی‌تواند مطالبی که نیاز دارد یا به آن علاقه دارد را فراگیری کند؟ آیا یادگرفتن خود نیاز به یادگیری دارد؟

تمام این سوال ها ممکن است در ذهن شما هم شکل بگیرد. شاید تا قبل از مطالعه‌ی این پاراگراف نمی‌دانستید که یاگرفتن خود نیازمند داشتن مهارت است، البته ممکن است که ما بخاطر آموزش دیدن در محیط‌های مختلف با تنوع روش یادگرفتن آشنا شده باشیم. یادگیری با استفاده از تصویر ، یادگیری با استفاده از صوت ، یادگیری به روش استاد x .

منظور ما از مهارت یادگیری به هیچ عنوان روش های متنوع یادگرفتن نیست. حالا اینکه کدام روش واقعا تاثیر گذار است و کدام روش کاملا سرکاری و بی تاثیر است را پیرامون این مبحث توضیح خواهیم داد، اما در شروع کار باید به این بپردازیم که یادگرفتن چیست و اهمیت یادگیری تا چه حد ضرورت دارد.
اگر کمی به گذشته‌تر برگردیم حتما کسانی را بین خود به خاطر می‌آوریم که به فردی باهوش یا IQ بالا شهرت پیدا کرده بودند، مخصوصا در مدرسه و محیط تحصیلمان. حتی اگر مثل من هم لایق این صفات بوده اید ;-) و شما را هم در زمینه‌هایی IQبالا خطاب می‌کردند، اما باز هم کسانی بودند که در طول دوره ی تحصیلی خود به آنها غبطه می‌خوردید و آنها را به عنوان انسانی با IQ بالاتر از خود قبول داشتید.

 

 

اگر ما به اهمیت یادگیری پی ببریم متوجه می‌شویم که فرق ما با کسانی که احساس می کردیم از ما IQ بیشتری دارند در میزان هوش و ذکاوتشان نبوده بلکه در میزان داشتن اطلاعات کافی و تسلط در آن اطلاعات بوده است که آنها را از دیگران متمایز ساخته. برای مثال دوست ما در زبان تبحر دارد، مسلما تلاش کرده و مهارت زبان را با هر انگیزه‌ایی که بوده فراگیری کرده ، یا شاید دوستی داریم که در زمینه ی تاریخ توانایی بی‌نظیری دارد که هرجا اسمی از پادشاهان یا گذشته‌ی مملکت‌ها می‌آید ما فورا آن دوست خود را مثال می‌زنیم که هوش بسیار بالایی در زمینه‌ی تاریخ دارد و به اصطلاح مخ تاریخ است.مخ زبان یا تاریخ بودن فقط و فقط با یادگیری آنان ممکن شده است.

آنها بنابر دلایل و انگیزه های شخصی (هرانگیزه ایی) زحمت کشیده اند و مهارت مورد نیاز خود را به دست آورده اند. همین مورد است که  آنان را از ما متمایز خواهد ساخت ، پس ما هم برای متمایز شدن در بین دوستان خود باید با توجه به آنچه نیاز داریم زمینه ی مورد نیاز خود را با کسب هرچه بیشتر مهارت بالا ببریم.

 

 

حال که به چرایی کسب مهارت پی بردیم و اهمیت یادگیری را درک کردیم باید به دنبال مهارت‌های یادگیری باشیم ، مهارت یادگیری یعنی مجموعه ایی از فعالیت ها که باعث درک عمیق و بهتر مطالب برای ما شود، یعنی اینکه ما مهارت این را داشته باشیم تا هر اطلاعاتی را که نیازداریم به راحتی و استادانه یاد بگیریم. به کلام ساده تر بگوییم یعنی هنر خوب یادگرفتن.

قدم اول : اولین قدم در یادگیری مطالب جدید، فراموش کردن است شما باید برای یادگیری مطلبی جدید تمامی اطلاعات پیش زمینه ایی که از آن مطلب دارید را تقریبا به دست فراموشی بسپارید تا با ذهنیتی آزادانه قادر به درک مطالب جدید باشید. علت این کار این است که انسان ذهنی به شدت جنگجو دارد و هر مطلبی که احساس کند با داده های خودش منطبق نیست را بی تعارف نقض میکند. ذهن انسان به طور طبیعی روی مطالبی که در خود جای داده است تعصب دارد و همیشه سعی می‌کند تا هر چیزی که برخلاف دیتاهای کهنه خودش می‌باشد را رد کند. نمونه این رفتار ذهنی را ما همیشه در روز بارها و بارها احساس میکنیم.

برای مثال یکی از تعصبی ترین برخوردهای ما که صد در صد ریشه ی ذهنی دارد تماشای بازی فوتبال است. تا به حال چندبار شده است که داور را به خاطر قضاوت غلط سرزنش کنیم؟ تابحال چندین بار بازی چشم نواز تیم مقابل خودمان را متهم به پرداخت رشوه کردیم؟ شاید در مواردی استثنا داور بازی جلوی چشم ما اشتباه کند و سوتی را به ناحق علیه تیم ما بزند که این مورد هدف مثال ما نیست هدف مثال ما از این مثال ، سوت های بحق و بجایی است که داور به نفع تیم حریف می‌زند و ما داور و تیم داوری و کل فدراسیون فوتبال را ناسزا می‌گوییم که چرا فلان توپ به نفع تیم ما نیست با اینکه منطقِ مغزِ ما هم سوت داور را تائید می‌کند اما آن تعصب و علاقه ی کهنه ایی که در ذهن ما هست اجازه نخواهد داد که ما اشتباه بازیکنان تیم خودمان را بپذیریم.

 

 

این مثال در مورد داوری و قضاوت است که ما هم به خود اجازه می دهیم تا داوری کنیم اما در مثال دوم چی ؟ چند بار شده که بازی تیم حریف را تحسین کنیم؟ خیلی خیلی کم.

ذهن متعصب ما همیشه بازی خوب تیم حریف را دلیل برا فساد مدیریتی آن تیم می‌داند و بازی خوب تیم محبوبمان را حاصل تلاش و زحمت بازیکنان و کادر مدیریتی تیم می‌پنداریم. بخش تعصبی ذهن من هم مانند شما وزیر ورزش را قرمز و آبی می‌کند. آبی‌های پایتخت شعار وزیر پرسپولیسی می‌دهند و قرمز های پایتخت شعار وزیر استقلالی. خودمان را چند دقیقه جای وزیر ورزش قرار دهیم، با این همه مشغله و وجود فدراسیون‌های ورزشی لحظه‌ایی را می‌توانیم به هواداری از تیم خاصی اختصاص دهیم؟ "طبیعتا نه"

شاید بعضی از دوستان مثال‌های فسادهای کلان ورزشی را مثال بزنند که اصلا صحبت ما فساد در فوتبال نیست ، صحبت ما تعصبی برخورد کردن است که با منطق ما جور در نمی‌آید.

این بارزترین مثال تعصب ذهنی است. مثال دیگری بزنیم و از فضای ورزشی دور شویم.

چندین بار شده است که در فضای مجازی مثلا اینستاگرام مطلبی را خوانده‌ایم و آن را ملکه‌ی ذهن خود کردیم؟ اگر این مطلب صحیح باشد که فقط قطعه ایی به دانسته‌های ما اضافه شده است که به خودی خود ارزش چندانی ندارد و باز هم برای تکامل آن مطلب نیاز است که ما بیشتر تحقیق کنیم، اما اگر آن مطلب غلط و کذب باشد (که کم نیستند از این محتوای بی ارزش در این شبکه های مجازی) آنوقت عمق فاجعه اینجا اتفاق می‌افتد که ما این مطلب را بدون تحقیق و بررسی با جان و دل قبول می‌کنیم و به بخش تعصبی ذهن خود می‌سپاریم آن‌گاه اگر کسی درخانواده یا حتی همان شبکه های مجازی، به حق با آن مطلب مخالفت کند ما سنسور های تعصبی خودمان را فعال می‌کنیم و شدیدا با او برخورد می‌کنیم.

 

 

در مورد دریافت اطلاعات جدید خیلی مثال‌ها هست که برای خود ما اتفاق افتاده. ذهن ما در حین یادگیری مطلبی جدید، چون از آن مطلب زمینه‌ای را در خود جا داده است به مخالفت با آن مطلب آموزشی جدید برمی‌خیزد.

این ذات ذهن ماست. ما در قدم اول برای دریافت مطالب جدید نیاز داریم که مطالب گذشته ی خودمان (مرتبط با آن موضوع ) که ممکن است مزاحم دریافت اطلاعات جدید شود را به دست فراموشی بسپاریم و بدون سپر موضع گیری وارد میدان یادگیری شویم.

می‌توان گفت یادگیری یعنی آمادگی نقض شدن دانسته های قبلی ، پس تک بعدی نباشیم و دانسته‌های قبلی خود را با مطالب جدید بررسی و مقایسه کنیم.

 

پارت دوم : تکنیک های یادگیری

 

دیدگاه ها :
نوشتن مطلب